Monday, January 28, 2013

داغونازیاسوزن


یه سری حرفا هست مثه اسید می مونه .. 
نمی تونی تف کنیشون .. 
می مونه تو گلوت . 
داغونت می کننن 
خفه ات می کننن
ولی پایین نمی رن.. 
هیچ گهی نمی تونی بخوری.. 
 بدترین  وقتشه هم اینه که یکی دیگه عاملش باشه .. 
دیگه رسما به باد فنا رفتی .. 
دیگه  نمی تونی کمر خرد شده ات رو راست کنی 
همش درد ..
از خودت نمی تونی فرار کنی 
از پلاس 
از تک تک ترانه های مخرب 
فقط داغون تر می شی.. 
رزونانس داغونی می گیری..
فرقی نداره چند روز گذشته باشه .. 
داغش هنوز تازه اس.. 
هنوز 
نمی تونی از خاطرات فرار کنی 
همه خاطرات تو وجودت حک شده 
همیشه این عذاب باهاته

فقط دلیلش این بوده که می خواستی عاشق باشی 

Saturday, January 26, 2013

خیانت با طعم قهوه تلخ

نمی دونم چرا من و خیانت شدیم مثه سگ و گربه که بهم چسبیدن . 
هر جا  من پامو می ذارم آخرش نارو می خورم . 
یعنی  این چندمین مورد بود که این جوری شد . 
جالبه نه . 
طرف می یاد . حال می ده .. حال می کنیم .. بعدش که می خوام جدی بشه می بینی پای یه نفر دیگه هم وسطه 

جالبه نه .